فیروزکوه

فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی
فیروزکوه

فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی

هویج و چماق


در پیــچ جـــاده ،مســـافـــر پیـــاده شــــد

پیچیـــده در معـــادله هـــایی که ساده شد
رنجیـــــده بود زِ بامِ مســــــافــــرت 
مهمانِ خــط سفیــــدی به جاده شد
دستی هویج بودو به دستِ دِگَر چماق
تسلیــــم بود پیـــــامـــی که داده شــــــد
آورد از چمـــــدانــش سکـــــوت و دود
با دستی از چدن که به دستکش اعاده شد
امـــروز عصــــر اتمهـــای گندمی است
روزی کــــه حقـــه ی تازه نهـــاده شــد
یکــــروز گنـــــدم و روز دگــــر اتــــم
حقی که از ضعیف یقینــــا ستـــاده شـــد
اشتون دوباره چو حـــوّا بهـــانه اســـت
زیرا گره به پایمردی و دندان گشــاده شد.
کوتوال


نظرات 1 + ارسال نظر
admin دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 01:04 http://pam-tr.blogsky.com

سلام جالب بود ولی من جالب ترشو دارم
mona

عزیزم ،

من واقعاً اعتقاد دارم دست بالای دست بسیار است.

موفّق باشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.