فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی

فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی

بی بی سادات

یا بی بی سادات خدا نه ، چو خدائی !


جا ری به مناجاتِ ملائک وَ  دعائی


از خانه یِ وحی هستی و  در مهر یگانه


بودی  به پدر مادر و بر شوی  فدائی


بر بامِ جهان بانگِ امامت وَ ولایت


چشمانِ امیدِ همه از شاه و گدائی


وقتی درو دیوار ندارد حَرَمِ تو


یعنی که به هر لحظه وَ ساعت همه جائی


با چشمه ی اشکی که به افلاک روان است


چون سوره ی رحمان ؛ همگان را رُحَمائی


هرکس بزند دم  به وِلای تو  ، عزیز است


هرکس به تو رو کرد ؛ تو او را سروپائی


باشد قصصِ زندگیت سوره ی کوثر


چون معنیِ آیاتِ خدا  شمس و ضُحائی


ما را چه رسد تا که به مدحِ تو درآئیم


ماندند حکیمان و  من ِ بی سروپائی .


احمدیزدانی

کوتوال