ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
صف کشیدند روبرو ، بدکارها
عقرب جرّاره و کفتارها
اژدهای هفت سرهم دیده شد
داعش و تکفیریان و مارها
اینطرف اهلِ تشیّع ، اهل دین
رادمردان و زنان مسلمین
از دگرادیان بزرگان آمدند
حولِ وحدت ،در مدار اربعین
کربلا در انتظار گل نشست
میزبان در خانه با سنبل نشست
فرشِ گل شد پهن در هر زیرِپا
در دلِ هرخانه یک بلبل نشست
صف به صف گُردان پیاده راهوار
آمدند از هر کرانه یا کنار
عاشقان هم میرسند از گردِ راه
شیعه دارد از حسینش اعتبار
حضرتِ عبّاس و یاران شادمان
عشقِ عاشوراست در روح و روان
بر زمین نورِ خدا پاشیده اند
فخر دارد عرش بر این بندگان
مات شد دنیا ، سرِ جایش نشست
چشمِ شورَش برجهانِ شیعه بست
یکنفرهم از خبر چیزی نگفت
چند رکورد هم از گینِس درهم شکست
حضرتِ صاحب تماشا میکند
چهره اش را خنده زیبا میکند
رهبری شاد از خروش شیعیان
با ولایت شیعه غوغا میکند
احمدیزدانی
در دلِ شب در سیاهی نورِ ماهی نیز هست
از دلِ چاهِ بلا هم کوره راهی نیز هست
یوسف از عمق مرارت ها عزیز مصر شد
استجابت در دعا از بی پناهی نیز هست
تاج عزّت بر سرش دارد زلیخا از شرف
با گنهکاران گناه بیگناهی نیز هست
بی کفن اربابِ ما خورشید عالمتاب ما
عاشقان را گرمیِ پشت و پناهی نیز هست
مظهر ظلم و تباهیها یزید و ضدّ او
حضرتِ عبّاسِ همچون قرصِ ماهی نیز هست
آهِ مظلومان عالم آتشی سوزنده است
شعله در هرخرمنی با سوزِ آهی نیز هست
این محرّم آمد و غم سالِ دیگر پیر شد
با ولیّ عصرمان مرگِ تباهی نیز هست.
احمد یزدانی
بنام خدا
(بریده ای از تاریخ فیروزکوه ، بخش خاطرات کودکی)
سال 1346 است ، فیروزکوه شهرداری دارد بنام آقای امیرحسینی ، شهرداری مستاجر یکی از ساختمانهای پدرم مرحوم موسی یزدانی در جوار دبستان پسرانه هاتف و دبستان دخترانه پروین اعتصامی و دیوار به دیوار منزل ماست که در طبقه پائین شهرداری و در طبقه بالا منزل آقای شهردار بوده که بعداً چند سالی بعنوان بخشداری مورد استفاده قرار گرفت و بعدها به اجاره شهربانی و پس از تعطیل شهربانی در قبل از انقلاب از فیروزکوه تا بعد از انقلاب محلّ ژاندارمری فیروزکوه بوده است ،آقای امیرحسینی یکی از فعّالترین شهرداران فیروزکوه محسوب میشد و در زمان ایشان آسفالت معابر به انجام رسیده و آب لوله کشی فیروزکوه به خانه ها آمد و سنگ بنای ساختن ساختمان شهرداری در محلّ قبلی آن که از حاشیه های گورستان قدیمی و ماقبل اسلام شهر بوده است گذاشته شد و شهرداری از ساختمان استیجاری پدرم به آنجا نقل مکان نموده است
آقای امیرحسینی در اسفندماه دوسال پیاپی با بسیج نیروها و اجاره یکی از کامیونهای پدرم با حضور در ارتفاعات هرانده و آب باریک تا امین آباد و چهل چشمه و در آوردن نهالهای جوان اورس با ریشه و انتقال به فیروزکوه با عشق و علاقه آنها را در خیابان و گوشه کنار فیروزکوه میکاشتند
برای من که در سنین نوجوانی بودم فعّالیّت آمیخته با عشق آقای امیرحسینی فراموش ناشدنی است و فقط افسوس میخورم که چرا آقای شهردار بدون مشورت با اهل خبره و انجام مطالعات لازم مبادرت به قبول چنان زحمتی میکرد که از آن نهالها حتّی یک عدد هم سبز نشود؟
اصولاً تکثیر درختان اورس روش ویژه ای دارد که خارج از بحث من است ،
آقای شهردار زحمات زیادی کشیدند
اعتبار فراوانی از شهرداری هزینه شد
ابواب جمعی شهرداری تلاش فراوانی مبذول داشتند
نتیجه =صفر
ماحصل ریشه کن شدن قسمت زیادی از جنگلهای اورس ارتفاعات هرانده و امین آباد و چهل چشمه که از نظر کارشناسان محیط زیست از سرمایه های غیرقابل تجدید و بعنوان پدیده ارزیابی میشوند.
احمد یزدانی
@Ahmadyazdany