فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی

فیروزکوه

اشعار احمدیزدانی

کبوتر

هرکه گردید بدور تو کبوتر شده است

قاصد نامه ی دلداری دلبر شده است

جلد تو در همه ی عمر شده درگیر است

عمر او در سفر دیدن تو سر شده است

چهره بنمای بمن عشق گرفتار توام

بی تو از خیر جهان قسمت من شر شده است

مثل شمعی که پس از سوختنم میمیرم

مردن و زنده شدن دور مکرّر شده است

تاب دوری توام نیست بیا روشن کن

خانه ای را که چو زندان سکندر شده است

تا به کی چشم به در دل به هوای تو خراب

گوش جان جز به هوای تو دگر کر شده است

‎#احمد_یزدانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.